خدمات وبلاگ نویسان-بهاربیست

سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
پیوندآسمانی
کوچکم اما بزرگ شده ام ... آنقدرکه با تنهایی ، قلم ، کاغذ و اتاق تاریک آشنایم نوشتن را نیاموختم ، فقط تمرین می کنم ! مشق می کنم و لذت می برم ... هرگاه دلم ازخیابانهای زنگارگرفته و مردم سنگ دل این شهرمی گیرد ، برایش می نویسم _ می دانم می خواند ... حالم بهترمی شود، شاید نوشتن دردی را دوا نکند اما مرا سبک می کند به بی وزنی می رسم... ایمان دارم که به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل است . ... گفتم تنهایی ام را قسمت می کنم ، البته سهم کمی نیست... آرزو دارم حرف های دلم کسی را نیازارد...اگرهم زبانم لال چنین اتفاقی افتاد ، بر بزرگی خود و کوچکی من ببخشید ...! ایمن باشید درامان ایمان
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 7
بازدید دیروز : 7
کل بازدید : 52814
کل یادداشتها ها : 101
خبر مایه

موسیقی


امام رضا شناسی (استاد محترم خانم زهره بروجردی) جلسه 9

فردی به نام عبیدبن هلال می‌گوید: در خدمت حضرت علی‌بن موسی الرضا(ع) بودم شنیدم حضرت می‌گویند: «إِنِّی أُحِبُّ أَنْ یَکُونَ الْمُؤْمِنُ مُحَدَّثاً قَالَ قُلْتُ وَ أَیُّ شَیْ‏ءٍ الْمُحَدَّثُ قَالَ الْمُفَهَّمُ »1 « من دوست دارم که مومن محدث باشد، عرض کردم یعنی چه محدث باشند؟ حضرت فرمودند: اهل فهم باشد»

بین حدیث و فهم چه رابطه‌ای است؟ حضرت علی بن موسی الرضا(ع) فرمودند: من دوست دارم مومن محدث باشد یعنی مفهم.

از این روایت چنین استنباط می‌شود که شنیدن پیام معصومین فهم انسان را تقویت می‌کند و قوه‌ی ادراک او را بالا می‌برد چون کلام آنها نور است. پیام نورانی معصومین درایت خاصی به فرد عطا می‌کند و او را غرق در نور می‌کند، کلمه‌ی مومن با ایمان از یک خانواده‌اند به این معنا که مومن کسی است که نور ایمان در قلب او باشد و این نور باید حتماً ضمیمه و همراه فهم باشد. ایمان بدون فهم و درک، ایمان کامل نیست. به هر جهت فهم عمیق آن چیزی است که مورد محبوبیت حضرت قرار دارد و انسان صاحب فهم به تبع فهمش نزد حضرت علی بن موسی الرضا(ع) محبوب است.

در روایت می‌خوانیم« رَوَى عَبْدُ الْعَظِیمِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِیُّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الرِّضَا ع عَنْ أَبِیهِ ع قَالَ سَمِعْتُ أَبِی مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ ع یَقُولُ دَخَلَ عَمْرُو بْنُ عُبَیْدٍ الْبَصْرِیُّ عَلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فَلَمَّا سَلَّمَ وَ جَلَسَ تَلَا هَذِهِ الْآیَةَ- الَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَبائِرَ الْإِثْمِ‏ ثُمَّ أَمْسَکَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مَا أَسْکَتَکَ قَالَ أُحِبُّ أَنْ أَعْرِفَ الْکَبَائِرَ مِنْ کِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ نَعَمْ یَا عَمْرُو أَکْبَرُ الْکَبَائِرِ الشِّرْکُ بِاللَّهِ یَقُولُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى- إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- إِنَّهُ مَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیْهِ الْجَنَّةَ وَ مَأْواهُ النَّارُ وَ ما لِلظَّالِمِینَ مِنْ أَنْصارٍ وَ بَعْدَهُ الْیَأْسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ- إِنَّهُ لا یَیْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْکافِرُونَ ثُمَّ الْأَمْنُ مِنْ مَکْرِ اللَّهِ لِأَنَّ اللَّهَ تَعَالَى یَقُولُ- فَلا یَأْمَنُ مَکْرَ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ وَ مِنْهَا عُقُوقُ الْوَالِدَیْنِ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ الْعَاقَّ جَبَّاراً شَقِیّاً فِی قَوْلِهِ تَعَالَى- وَ بَرًّا بِوالِدَتِی وَ لَمْ یَجْعَلْنِی جَبَّاراً شَقِیًّا وَ قَتْلُ النَّفْسِ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ* تَعَالَى إِلَّا بِالْحَقِّ* لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ وَ مَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فِیها إِلَى آخِرِ الْآیَة...»2

حضرت علی بن موسی الرضا(ع) این روایت را از قول پدرشان نقل می‌کنند و می‌فرمایند: فردی به نام عمربن عبید بصری وارد بر امام صادق شد و در مورد آیه‌ی «الَّذینَ یَجْتَنِبُونَ کَبائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ إِلاَّ اللَّمَمَ ‏»3 « همانها که از گناهان بزرگ و اعمال زشت دورى مى‏کنند، جز گناهان صغیره(که گاه آلوده آن مى‏شوند) » سوال کرد که گناه کبیره چیست؟ که مومنین از گناهان کبیره اجتناب می‌کنند حضرت شروع به گزارش کبائر کردند: « أَکْبَرُ الْکَبَائِرِ الشِّرْکُ بِاللَّهِ» بالاترین گناه کبیره شرک است حضرت شاهد مثال از قرآن آوردند و فرمودند: یَقُولُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى إِنَّهُ مَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیْهِ الْجَنَّةَ وَ مَأْواهُ النَّارُ وَ ما لِلظَّالِمِینَ مِنْ أَنْصار» چون خداوند فرمود: اگر کسی مشرک شود خدا بهشت را بر او حرام می‌کند و جایگاهش جهنم است و هیچ کمکی از سوی حق به او نمی‌رسد چون ظالم است.

در جلسات قبل عرض کردیم ظالم هم ریشه با ظلمت و تاریکی است و تاریکی جایی را فرا می‌گیرد که نور نباشد و چون ظالم بر حقانیت خداوند سبحان پرده‌ای می‌اندازد تا نور حق به چشم نیاید گویا که فضا را تاریک کرده است و این تاریکی و ظلمت تنها با شرک ظاهری نیست شرک ظاهری به این معناست که انسان در کنار خداوند سبحان خدایان دیگری از سنگ و چوب و خاک داشته باشد شاید بندگان در کنار خدای سبحان خدایان ظاهری دیگری را قبول نداشته باشند اما خدایان مخفی فراوانی می‌تواند در زندگی بندگان وجود داشته باشد، خدایان مخفی به این معناست که افراد برای گذران زندگی خود بر اسباب و وسایل ظاهری تکیه کنند، مثلاً گمان کنند پول، وقت و داشتن آشنا ... می‌تواند مشکلات زندگی آنها را مرتفع کند، مثلاً معمولاً افراد می‌گویند خدا فلان مشکل مرا مرتفع کرد اما اگر فلانی مرا معرفی نکرده بود مسلماً مشکل من حل نمی‌شد یا مثلاً مادری گمان کند اگر فرزند او در درس و زندگی موفق است این موفقیت زاییده‌ی زحمات اوست و آن مادر نقش مربّی اصلی، وجود خداوند سبحان را نادیده بگیرد از این رو می‌گوید: من برای تربیت و عاقبت به خیری فرزندم زیاد زحمت کشیده‌ام درحالیکه مادر غافل است که منیّت خود را به عنوان خدایی در مقابل خداوند سبحان قرار داده است.

امام رضا(ع) کبائر اعتقادی را قبل از کبائر اخلاقی مطرح می‌کنند و در طرح دومین کبیره می‌فرمایند: « وَ بَعْدَهُ الْیَأْسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ » اینکه انسان از رحمت خدای سبحان ناامید باشد،

ناامیدی از رحمت حق گناهی نابخشودنی و کبیره‌ی عظیم است، هر چند در این گناه فرد عملاً غیبت نمی‌کند و دروغ نمی‌گوید اما همین که خود را شایسته‌ی رحمت حق نمی‌بیند و از الطاف او نسبت به خویش ناامید است و همین ناامیدی از حق سبب گرفتار شدن به حجاب و موانع مختلف برای وصول به باری تعالی می‌شود اما همه‌ی بندگان باید بدانند هر چه جرم آنها زیاد باشد رحمت خدا از جرم آنان افزون است. حضرت می‌فرمایند:

«... لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ وَ لا تَیْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لا یَیْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْکافِرُونَ»4 « زیرا خداوند می‌فرماید: ... و از رحمت خدا مأیوس نشوید؛ که تنها گروه کافران، از رحمت خدا مأیوس مى‏شوند»

سومین کبیره: « وَ الْأَمْنُ مِنْ مَکْرِ اللَّهِ » سومین کبیره آن است که انسان خود را از نقشه‌های خداوند سبحان در امان بداند در حالیکه هیچ کس از ابتلائات حق درامان نیست. اگر سوال شود مگر خداوند سبحان نقشه می‌کشد؟ خواهیم گفت: بله

نقشه‌ی خداوند برای بنده‌ی گناهکار آن است که او را به عذاب استدراج گرفتار می‌کند گاهی خداوند سبحان افراد را از انواع نعمات مادی برخوردار می‌سازد که خود نوعی عذاب است در حالیکه فرد از این عذاب غافل می‌شود و باور نمی‌کند این گونه بهره‌مندی از نعمات خود به گونه‌ای عذاب است، در دیدگاه این فرد تنها عذاب الهی شامل بیماری فقر و بدبختی است درحالیکه او غافل از این نکته است که عذاب استدراج عذابی است که به آن گرفتار آمده است. اما نقشه‌ی خدا برای گروهی دیگر آن است که آنها را درجه به درجه از جایگاهشان پایین می‌آورد یعنی آرام و بی‌صدا آنها را از نعماتشان محروم می‌سازد.

ممکن است شما سوال کنید ما چگونه دریابیم که گرفتار این عذاب نیستیم در حالیکه مادام از خداوند سبحان تقاضا می‌کنیم« اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ الْعَافِیَةَ وَ تَمَامَ الْعَافِیَةِ وَ دَوَامَ الْعَافِیَةِ وَ الشُّکْرَ عَلَى الْعَافِیَة »

برای آنکه تشخیص دهیم ما گرفتار عذاب استدارج هستیم یا نه چند راهکار وجود دارد:

1- آیا از نعماتی که در دست دارم به طور کامل استفاده می‌کنم و نسبت به هر یک از آنها شکرگذار می‌باشم و یا نعمات برای ما عادی شده است و آنها را لطفی از جانب خدا بر خویش نمی‌دانیم.

2- همچنین هرکس می‌تواند خود را چنین محک بزند که استفاده از نعمات به بندگی بیشتر او ختم می‌شود و یا چنین نیست؟

3- راهکار سوم آن است که بنده ببینند آیا با استفاده از نعمات دچار عجب و غرور می‌شوند یا نه؟

4- راهکار بعدی آن است که آیا انسان تنها زمان گرفتاری‌ها به سوی خداوند سبحان رو می‌کند و یا در هر حال خود را در محضر رب می‌بیند، افراد معمولاً گرفتاری‌ها و مصیبت‌ها را نقشه‌ی خدا می‌دانند از این رو در آن زمان به خدا رو می‌کنند درحالیکه فرو رفتن در نعمات مصیبتی بالاتر از وضعیت قبل است.

افراد زمان گرفتاری می‌گویند: « رَبِّی أَهانَنِ » 5 «پروردگارم مرا خوار کرده است! »اینان غافلند از این مطلب که گرفتاری می‌تواند مایه‌ی ارتقاء و کمال شود همچنین آنان از خاطر می‌برند که در پی هر گرفتاری آسایشی نهفته است. « فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً »6 «به یقین با(هر) سختى آسانى است»

حضرت عاق والدین را در شمار گناهان کبیره مطرح می‌کنند، شاید از آن رو عاق والدین در شمار گناهان کبیره است که خداوند اطاعت از والدین را در کنار اطاعت از خود ذکر می‌کند یعنی سرپیچی از والدین در حقیقت به نوعی سرپیچی از خدا محسوب می‌شود و سرپیچی از خدا انسان را از رحمت دور می‌سازد آن کس که گرفتار عاق والدین می‌شود خود را از رحمت حق دور کرده است یعنی این شخص در برابر نظر درست پدر و مادر خویش نظر دیگری دارد که آن نظر زائیده‌ی تفکرات توحیدی نیست و همین خودرأیی او را از حق دور می‌کند و شخص را در شمار جبارین و ظالمین جای می‌دهد، همچنان‌که این خودرایی سبب شد تا فرعون ادعای خدایی کند و بگوید: « أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلى‏»7 «من پروردگار برتر شما هستم!»

اگر امام رضا(ع) عاق والدین را در شمار گناهان کبیره ذکر می‌کند به این دلیل است که می‌داند عاقبت عاق والدین سبب می‌شود که از جایگاه حقیقی خود جابجا شود.

حضرت آدم کشی را در شمار گناهان کبیره ذکر می‌کنند شاهد مثال قرآن را مطرح می‌کنند که خداوند در آیه 93 سوره مبارکه نساء می‌فرماید: « وَ مَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فیها وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ عَذاباً عَظیماً » «و هر کس، فرد با ایمانى را از روى عمد به قتل برساند، مجازاتِ او دوزخ است؛ در حالى که جاودانه در آن مى‏ماند؛ و خداوند بر او غضب مى‏کند؛ و او را از رحمتش دور مى‏سازد؛ و عذاب عظیمى براى او آماده ساخته است‏» ظاهر روایت واضح و آشکار است و شاید نیازی به توضیح ندارد زیرا هیچ حرفی در این نیست که اگر فردی به ناحق دیگری را بکشد عذاب می‌شود اما در جلسات قبل عرض کرده‌ایم که روایت‌ها یک ظاهری دارند و باطنی، ظاهر این قسمت واضح است اما باطن آن را می‌توان چنین توضیح داد، مرگ انسان به دو شکل صورت می‌پذیرد گاهی مرگ جسم و گاهی مرگ روح، گاهی مرگ شخص و گاهی مرگ شخصیت.

اگر روایت حضرت را از دیدگاه مرگ شخصیت بررسی کنیم خواهیم گفت: هرکس که نقشی در کشتار شخصیت دیگران دارد، حقیقتاً خود محکوم به مرگ است،

شاید گفته شود حکم مرگ چنین فردی قابل اجرا نیست چگونه شما می‌گوئید که قاتل شخصیت محکوم به مرگ است؟ ما در جواب می‌گوئیم مرگ در اصطلاح آن است که دست انسان از استفاده‌ی نعمات دنیایی کوتاه شود نعمات فرد وجود دارد اما فرد دیگر قدرت استفاده از آنها را ندارد او از زندگی محروم شده است، فردی که در کشتار شخصیت دیگران نقش دارد به یقین از آرامش در دنیا برخوردار نخواهد بود چنین فردی نیز ممکن است نعمات فراوانی در دست داشته باشد اما قدرت بهره‌مند شدن از آنها را ندارد و نعمات وسیله‌ای برای بندگی او نمی‌شود چنین فردی همیشه نگران، مضطرب و گاه افسرده است هر چند که ممکن است جسم او در ظاهر علامت مشخصی نداشته باشد اما حقیقتاً در زندگی آرامشی ندارد به عنوان مثال اگر شما معلمی را تصور کنید که در امر تربیت شاگردان نقصان و کوتاهی را روا داشته است چنان دچار نگرانی می‌شود که لذت لحظات خوب خود را از دست می‌دهد و یا اگر مادری در رابطه با تربیت فرزند توانایی انجام امور خیری را داشته باشد اما در انجام آنها کوتاهی نموده است هیچ گاه خود را نمی‌بخشد و اگر خدای ناخواسته فرزند او مسیر تربیتی سالمی را طی نکند این مادر تا آخر عمر نگران است و خود را نمی‌بخشد واز زندگی خود احساس رضایت نمی‌کند.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- بحارالانوار ج 1 ص 161
2- من لا یحضره الفقیه ج 3 ص 563
3- سوره مبارکه نجم آیه 32
4- سوره مبارکه یوسف آیه 87
5- سوره مبارکه فجر آیه 16
6- سوره مبارکه شرح آیه 5
7- سوره مبارکه نازعات آیه 24

هدیه به پیشگاه امام رئوف علیه السلام صلوات





طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ